داستان کوتاه؛ قهرمان شطرنج جهان و گوش شکسته ها
چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۵ ق.ظ
دم خانم خادم الشریعه گرم ....یه حرکت کرد تمام پسرحسابی های تهران ...بابا حاج کاشی و قهرمانای کشتی آزاد و مدال آورها و بچه های کله پزی بره مهربون که کم کم پرادو سوار میشن و....همه خراب ساراخانم شدن. یعنی پاشو بخاد از هواپیما بذاره زمین یه روحانی سریع سه کلمه عربی میخونه یه هو یکی از گوش شکسته ها مث پرکاه بلندش میکنه میذاره رو دوشش.
عکسشون رو گذاشتن بغل عکس آقام تختی تو کله پزی آقا حیدر....عکس یه ضیییعیییفه ...ببخشید خانم بانو بغل عکس لخت عرق کرده آقام تختی تو کله پزی!!!!!!!!!
کله پزی محل ما حیدرخان اصلا قبول نداره سارا اسم خانم هست....بهش میگم این عکس یه خانم هست قاطی عکسای ببر مازندران و پلنگ جویبار و آقا تختی و آقا عبدا...موحد و آقا سوخته سرایی و....میفرمایند نه ...این ...بعد با ملاقه اشاره می کنن به عکس یک بانوی زیبا...یه مررررررده...این مررررده ....
باشه باشه قبول مرد هستن باکسی که ملاقه صددرجه رو بدون دستکش میگیره دستش نمیشه بحث کرد...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۵/۰۹/۱۰