طلوع

طلوع،غروب شب است

وقتی خروس ها ، پایان رویا   را   هشدار می‌دهند

اخطار ی برای پنهان کردن خیال ،توی یقیه بالشت ،  اولتیماتومی  برای آخرین بوسه های اثیری، ناقوسی برای بیداری، و رستاخیزی به سوی مرگ

هادی سالارورزی

آذر ۱۳۹۳    خورشیدی

شیراز

مملکت خوابگردان

شب ،مملکت خوابگردان است،صحرایی پر وادی،زیر پوستش می شود خزید ،به طرفة العینی حسادت وشوق را ،در می توان نورد

و   روی پرتگاه لب هایش ،هزار دل تپنده معلق خواهد دید

دل نارامم این صفدر لشگر وهم

پیشاپیش سپاهی ملکوتی،آن را فتح خواهد کرد تا در موج های سرابی بلوطی

تنی به آب بزند

وای چه نبرد هول انگیزی، اگر شب، پدر رویاهایم ،دست از این بازی بی سرو ته بشوید و تو را از سریر خیالم پایین بکشد

هادی سالارورزی

دی۳  ۱۳۹    خورشیدی

شیراز

بررسی داستان "شب در چاه هوس می افتد،اثر یان فلمینگ" ترجمه هادی سالارورزی...

راننده تاکسی را با جعفر پناهی و یا رابرت دنیرو به یاد می آوریم و گاهی هم پرویز پرستویی...

بررسی داستان"کانال باز می شود" ترجمه محمد هادی سالارورزی

ایان فلمینگ واقع گراست و قلمی سیاه و تلخ دارد،اصلا نمی خواهد نوع نگاهش به جهان را پشت زرق و برق فنجان های کریستال قهوه و یا خودنویس پارکر،پنهان کند،او عمیقا به جمله معروف ژان ژاک روسو.وحشی،اصیل است...